یادگیری عکاسی بدون کلاس! آسون؟سخت؟ یا غیرممکن؟
از کجا شروع شد؟
یادمه چند سال پیش که در حال خریدن اولین دوربین دیجیتالم بودم، تقریبا به صورت کامل به این حقیقت باور داشتم که یادگیری عکاسی بدون کلاس و فقط با آزمون و خطا و با تجربه ای که این آزمون و خطا در اختیارم میذاره، و نهایتا با کمک وبلاگ ها و فیلمای آموزشی داخل اینترنت، کاملا امکان پذیره و من میتونم از این راه تبدیل به یک عکاس بشم!
نه یه عکاس حرفه ای که با دوربینش جادو میکنه. ولی حداقل کسی که میتونه تصویری که با چشم میبینه رو با دوربین به عکس تبدیل کنه.
توی این مقاله میخوام تجربه خودمو درمورد یادگیری عکاسی بدون کلاس (که مطمئنم سوال خیلی از مشتاقان ورود به دنیای عکاسیه) خیلی سریع و خلاصه بهتون بگم. پس تا آخر مقاله همراه باشید. 🙂
اولین عکاس تاریخ و ثبت اولین عکس تاریخ بدون آموزش!
خوب یادمه اولین چیزی که فکرمو درگیر خودش کرده بود این مساله بود که اگه یادگیری عکاسی بدون کلاس امکان پذیر نبود، اصلا اولین عکاس دنیا (ژوزف نیسهفور نیپس) چجوری موفق به گرفتن اولین عکس دنیا شد؟
جواب این سوال به قدری گسترده است که خودش بحث یک مقاله ی جداست. اما پاسخ خلاصه شده بر این اساس است:
عکاسی، از زمان ابداع، چندین دوره ی گوناگون را پشت سر گذاشته است؛ دوره ه ی عکاسی مختص اشراف زادگان_دوره ی عمومی شدن عکاسی. دوره ی عکاسی ثابت_دوره ی عکاسی پرتابل. دوره ی عکاسی آنالوگ_ دوره عکاسی دیجیتال و…
مقایسه ی شرایط و ویژگی های هر دوره با دوره های قبل، پاسخگوی سوال ماست. دشواری عکاسی در قرون گذشته و همچنین محدودیت های آن، باعث می شد تا گرفتن یک عکس هرچند معمولی، اتفاقی بزرگ را رقم بزند. حال آن که امروزه شما می توانید تنها با فشردن یک دکمه در حالت اتوماتیک دوربین، تصویری را به ثبت برسانید. طبیعتا ثبت یک عکس معمولی آن هم در حالی که روزانه میلیارد ها عکس “ویژه” از نظر “فنی و تکنیکی” گرفته می شود، اتفاقی خارق العاده نیست.
بنابراین این اولین نقطه ای بود که باعث شد من از باور بر این که “یادگیری عکاسی بدون کلاس امکان پذیره” و “میشه بدون آموزش عکاس شد” کمی عقب نشینی کنم.
عکاسی و نقاشی
عکاسی یه هنره. شاید نه به دشواری نقاشی ولی از قواعدی مشابه پیروی میکن. چیزی که توی کلاس های تئوری و به صورت آکادمیک گفته میشه، صددرصد ضروری و الزامیه اما آیا کافیه؟
جواب یک نه قاطع هستش. چرا؟ برای پاسخ به چرایی بهتره برگردیم به همون مثال نقاشی:
تصور کنید شما به عنوان یک علاقه مند به سبک آبرنگ در نقاشی وارد دنیای گسترده ای میشید که هیچ علمی نسبت بهش ندارید. برای شروع تمامی اطلاعات در مورد تاریخ نقاشی، نقاش های بزرگ، انواع سبک های نقاشی، انواع بوم ها و انواع قلم مو ها را فرا می گیرید. (که طبیعتا فرا گرفتن این اطلاعات ضروری است) اما آیا اکنون می توانید بدون دانستن زاویه قرارگیری بوم نقاشی، خیس یا خشک بودن کاغذ، میزان رنگ گرفتگی قلم مو، چگونگی حرکت و میزان فشار قلم مو بر روی کاغذ، اثری هنرمندانه و بی نقص خلق کنید؟ البته که نه! لازمه ی اجرای تمام و کمال و بی نقص یک اثر،مهم ترین فاکتور چگونگی درست عمل کردن است.
تقابل یادگیری آکادمیک و یادگیری تجربی
برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب لازم بود یک مساله رو یک بار برای همیشه در ذهنم حل میکردم : “عکاس شدن آکادمیک یا عکاس شدن تجربی؟”
به عنوان کسی که طرفدار پر و پا قرص استقلال و خودکفایی تو هر زمینه بود، به صورت متعصبانه اعتقاد داشتم که :
عکاس خوب عکاسیه که بتونه خودش از صفر شروع کنه. و همه چیز رو خودش یاد بگیره. خوب یادمه که مدت زیادی روی این تفکر پافشاری میکردم. تا این که مثال هایی نقض از اون رو توی جنبه های دیگه ای از زندگی روزمره پیدا کردم:
1) یادگیری نواختن ساز به تنهایی و بدون آموزش
اواخر دانشگاه بود که آرزوی وارد شدن به دنیای موسیقی رو با خریدن یک گیتار به سرانجام رسوندم. ولی چون توی اون برهه ی زمانی هم زمان با تحصیل، مشغول کار کردن هم بودم.(و البته بخاطر اعتقادم به خودکفایی در یادگیری) بدون رفتن به هیچ کلاسی و صرفا با آموزش های داخل اینترنت شروع کردم.
چند ماهی گذشت و تونستم به کمک آموزش های نصفه و نیمه ی داخل اینترنت چند تا از آهنگای مورد علاقم رو با گیتار بنوازم.
همه چیز خوب به نظر می رسید اما کامل، نه!
نقصی وجود داشت و من متوجهش نمیشدم. چیزی کم بود و من متوجهش نمیشدم. چند وقت بعد یکی از بچه های فامیل رو هنگام نواختن گیتار و در حالی که فقط یک ماه از شروع گیتار نواختنش می گذشت، دیدم. زیبا، بدون نقص و دلنواز؛ تمامی فاکتور هایی که گیتار نواختن من فاقد اون ها بود…!
وقتی پیگیر علت شدم، متوجه شدم او گیتار نواختن را به صورت اصولی و بعد از گذراندن کلاس های سلفژ آغاز کرده است؛ اولین پیروزی یادگیری آکادمیک در برابر یادگیری تجربی!
2) یادگیری ورزش پارکور به تنهایی و بدون آموزش
اواخر دوران دبیرستان و در بحبوحه ی کنکور، به شدت به ورزش پارکور علاقه مند شدم. اما چون آماده شدن برای کنکور وقت زیادی از من می گرفت، (و البته مجددا بخاطر اعتقادم به خودکفایی در یادگیری) نمیتونستم به صورت اصولی و از باشگاه مخصوص، این ورزش رو یاد بگیرم. حدودا یک سال و بدون رفتن به کلاس مخصوص پارکور و صرفا با آموزش های نصفه و نیمه داخل اینترنت، شروع کردم.
اوایل نتایج به نظرم خیلی درخشان بود تا این که خیلی زود مخالفش بهم ثابت شد. یادگیری غیر اصولی حرکات و انجام اون ها بدون دانش کافی در خصوص آمادگی بدن و گرم کردن باعث شد تا به برخی مفاصلم آسیب های جدی برسه. همچنین پیشرفت های یکی از دوستانم که چند ماه بعد از من ولی به صورت آکادمیک پارکور را شروع کرده بود، باعث شد متوجه انتخاب مسیر اشتباهم شوم؛ دومین پیروزی قدرتمند یادگیری آکادمیک در برابر یادگیری تجربی!
3) یادگیری سئو و مباحث وبمستری به صورت ناقص
برای اون دسته از دوستانی که از سئو چیز زیادی نمیدونن باید این توضیح خلاصه رو ارائه بدم :
“مجموعه ی روش هایی که با استفاده از اون ها، سایت یا محصول خودمون رو به صفحه ی اول گوگل و سپس به خط اول میرسانیم”
من حدود 6 سال صرف یادگیری و کار کردن روی سئو کردم. و به جرات می تونم بگم که 2 سال آخر که سئو رو به صورت آکادمیک و از صفر شروع کردم، 10 برابر 4 سال قبل که به صورت جسته و گریخته به سئو میپرداختم، مفید و موثر بود!
یادگیری الگوریتم ها و نکات به خصوص سئو، جز به صورت آکادمیک به هیچ عنوان امکان پذیر نبود. و درست همین نقطه بود که برای بار آخر متوجه اهمیت آموزش آکادمیک شدم. سومین پیروزی یادگیری آکادمیک در برابر یادگیری تجربی!
کلام آخر…
استاد بی همتا و بزرگوار من در عکاسی “حمیدرضا گیلانی فر” در یکی از جلسات به نکته ی جالبی اشاره کردند:
درست انجام دادن عکاسی، همان چیزی است که توجه حرفه ای های عکاسی را به سمت شما جلب می کند!
استاد در حضور هنرجویان خود، در خصوص “درست انجام دادن” توضیحاتی ارائه دادند:
پوز درست برای عکاسی در حالت نشسته و ایستاده، نحوه ی صحیح گرفتن دوربین، نحوه ی کار کردن با دوربین و…
بعد از چندین سال عکاسی، حال متوجه میشوم که “درست انجام دادن” تا چه اندازه مهم و حیاتی است. و از آن مهم تررسیدن به این خودباوری که نه تنها “یادگیری عکاسی بدون کلاس” اشتباه است. بلکه یادگیری هر هنر، حرفه و شغلی بدون داشتن اطلاعات کافی صرفا یک اشتباه است. یک اشتباه بزرگ!
میل به شروع از صفر، بدون نیاز به هیچ کمکی و بدون هیچ هزینه ای، به قدری قدرتمنده که هرآن ممکنه مسیر زندگی مارو تهدید کنه. تهدید جدی! گاهی اوقات چندین سال عقب افتادن از اهداف. گاهی اوقات یادگیری اشتباه که تصحیح آن بسیار زمان بر و پر هزینه است. و گاهی اوقات هم رها کردن هدف به علت نرسیدن به پیشرفت مدنظر.
در این مقاله سعی کردم به عنوان کسی که یک بار این مسیر اشتباه را طی کرده. و به نتایجی دست پیدا کرده، این نتایج را با شما به اشتراک بگذارم. حال آن که انتخاب مسیر همیشه و همیشه با مسافر است. اگر احساس می کنید که در این راه به راهنمایی که این مسیر را به خوبی می شناسد. با پستی بلندی ها و پیچ هایش آشنایی دارد احتیاجی ندارید، خب خیلی هم عالی. اما اگر به راهنمایی احتیاج داشتین، تیم گالری آدرن در خدمت شماست 🙂